ریحانه خانم تازه به سن تکلیف رسیده بود. او احکام دین رابه خوبی بلدبودوانجام می داد.
ولی ریحانه خانم یک عیب بزرگ داشت عیب اواین بودکه هرروز صبح وقتی مادرش اورابرای نمازصبح بیدار می کرداوگریه می کردوباگریه نمازش رامی خواند .
پدرومادرش به اومی گفتند:”ریحانه خانم گریه نکن این دیگر چه نمازیست که تومی خوانی؟”
یک روزبعدازنمازجماعت ریحانه به خانم معلمش گفت:”من درخواندن نماز صبح مشکل دارم.”
خانم صدوقیان پرسید:”مشکلت چیست؟”
ریحانه سرش را پایین انداخت وبا خجالت گفت:”چون موقع نمازصبح خوابم می اید درهنگام نماز گریه می کنم.”
خانم صدوقیان به او گفت:”ولی من نمازصبح راخیلی دوست دارم.چون در موقع نمازصبح فرشته هاعوض می شوند.اگرتوهمان اول وقت برای خواندن نماز صبح بلندشوی،ثوابت دوبرابرمی شود.یعنی:فرشته ای که می خواهدبرود،می نویسد:ریحانه برای نمازصبح بلندشد.
فرشته ای که می آید،می نویسد: ریحانه نمازصبحش را خواند.”
ریحانه گفت:”وای چه خوب!من این را نمی دانستم.”خانم صدوقیان گفت:”خوب حالا که فهمیدی به من قول بده که دیگر برای خواندن نمازصبح گریه نکنی وبرای من هم دعا کنی.”
«ریحانه پاک نیا ۹ ساله»